تاریخ بروز رسانی مارس 5, 2022 %%
مصرف مواد مخدر شیشه و ترک اعتیاد راننده کامیون ترانزیت بودم و ماه به ماه رنگ خانه و خانواده را نمی دیدم. نه از بزرگ شدن بچه هایم خبر داشتم و نه از درد و دل های همسرم. تمام زندگیم شده بود جابجا کردن بار در مسیر ایران و ترکیه. برای همین هم اصلا متوجه بزرگ شدن بچه هایم نشدم. به خود که آمدم موقع دانشگاه رفتنشان شده بود و من باید ماهانه میلیون ها تومان پول به خانه می فرستادم. همین هم باعث شد که حجم کاریم افزایش یابد. افزایش کار فشار بسیاری به من وارد می کرد و گاه تا بیش از 24 ساعت نمی توانستم بخوابم. برای همین هم به توصیه دوستان و راننده های همچون خودم، برای بیدار ماندن های طولانی مدت به مصرف مواد مخدر اعتیاد شیشه پرداختم.
مصرف مواد اعتیاد به تریاک و شیشه
( ماده مخدر تریاک و مورفین برای ترک اعتیاد آن جای نگرانی نیست با تجربه کافی و علمی در کنار شما هستیم )حجم کاریم افزایش یابد. افزایش کار فشار بسیاری به من وارد می کرد و گاه تا بیش از 24 ساعت نمی توانستم بخوابم. برای همین هم به توصیه دوستان و راننده های همچون خودم، برای بیدار ماندن های طولانی مدت به مصرف مواد مخدر اعتیاد شیشه پرداختم. با مصرف مواد می توانستم ساعات طولانی تری را رانندگی کنم. برای همین هم مدام مقدار مصرف مواد را بیشتر می کردم. کارم به جایی کشید، که زمان کافی برای مصرف این حجم از مواد را نداشتم و به همین دلیل به جای کشیدن اعتیاد به تریاک، آن را می خوردم. ظرف کمتر از 5 سال، آنقدر تریاک مصرف کرده بودم که دیگر کلیه هایم جوابگوی بدنم نبودند
چند باری که در حین رانندگی درد کلیه هایم شدید شد، نزدیک بود تصادفات وحشتناکی داشته باشم. برای همین هم هیچ کس دیگر حاضر نمی شد، که به عنوان شاگرد همراه من باشد. رانندگی طولانی و بدون استراحت فشار زیادی به من وارد می کرد. به همین دلیل در یکی از شب ها که مشغول رانندگی در هوای بارانی و در نزدیکی مرز بودم، ناگهان درد کلیه ام تشدید شد و کنترل ماشین از دستم خارج گشت و با کامیونی که از روبرو می آمد تصادف کردم.
عوارض ادامه مصرف شیشه و توجیهات مصرف موادم
عوارض ادامه مصرف شیشه و توجیهات مصرف موادم در نتیجه تصادف راننده مقابل که ترک بود، در دم جان باخت. در ادامه روند رسیدگی به شکایت خانواده راننده کشته شده، من مجبور به فروختن ماشین شدم، تا بتوانم خسارت و دیه را پرداخت کنم. حاصل زندگیم شده بود یک بدن مریض و مقداری پول، که از باقی مانده فروش ماشین در دستم مانده بود، پولی که حتی به اندازه یک پنجم خرید یک تریلی هم کفاف نمی داد. برای همین هم یک تاکسی خریدم و در مسیر خارج شهر مشغول به کار شدم و با درآمدم، پول مواد و زندگی را در می آوردم. مقداری از باقی مانده فروش ماشینم را نیز، خرج جشن عروسی پسر بزرگم کردم.
اوضاع کلیه هایم هر روز بدتر می شد و من هر بار برای تسکین دردم، مقدار مصرف تریاک را بیشتر می کردم. دیگر نه می توانستم کار کنم و نه غرغر های همسرم را تحمل کنم. از طرفی هم پسرم بیکار بود و با همسرش در خانه ما زندگی می کرد. به زور می توانستم خرج و مخارج را تامین کنم. تا اینکه تصمیم گرفتم که تاکسی را بفروشم و آن را در بانک بگذارم، تا با سود آن زندگی کنیم.
راستش را بخواهید، سود بانکی حتی کفاف پول موادم را هم نمی داد. برای همین کم کم که پول ته کشید، و من برای فراهم کردن پول موادم، دست به فروش وسایل خانه زدم. ابتدا تنها زنم با داد و بیداد مانعم می شد؛ اما بعد از مدتی دو پسرم و عروسم هم به او پیوستند و مانع از فروش وسایل خانه می شدند.
یک روز که برای بردن تلویزیون به خانه رفتم، زنم شروع به داد زدن کرد و مدام به سمت من هجوم می آورد، تا مرا از خانه بیرون کند. من مدام او را با دست پس می زدم. قسم می خورم که قصد کشتن او را نداشتم. اما یک بار که او را هل دادم، سرش به گوشه دیوار خورد. من ابتدا فکر کردم بیهوش است. راستش درد خماری آنچنان به من فشار وارد می کرد، که بیهوش شدنش برایم مهم نبود.
اعتیادم و حوادث قتل خانوادگی
به سراغ تلویزیون که رفتم، عروسم با دستان خونی به سمتم آمد و مدام فریاد میزد: “کشتیش، کشتیش”. از صدای جیغ و فریاد او دیگر خسته شده بودم. برای همین هم با گوشه تلویزیون ضربه ای به او وارد کردم و از خانه خارج شدم.
یکی دو هفته بعد که دوباره برای برداشتن یکی از وسایل به خانه رفتم، پرچم های سیاه نصب شده بر روی دیوار کوچه توجهم را جلب کرد. یکی از آن ها را که خواندم متوجه شدم که همسرم از دنیا رفته است. دل شکسته وارد خانه شدم؛ اما به محض ورودم، پسرم مرا به باد کتک گرفت. خوشبختانه همسایه ها مانع از این شدند که او نیز مانند من قاتل شود و سریعا به پلیس خبر دادند.
بعد از دستگیری ام، متوجه شدم، که همان ضربه باعث مرگ همسرم شده است و ضربه دوم که با گوشه تلویزیون به عروسم وارد کردم، باعث مرگ جنین هشت ماهه او شده بود. از آنجایی که مرگ جنین بیش از سه ماه قصاص و دیه دارد، پسرم تقاضای قصاص برای فرزند و مادرش را کرده است. می دانم که برایش پدری نکرده ام، می دانم که مادرش را کشته ام و داغ فرزند متولد نشده اش را به دلش گذاشته ام، اما باز هم من پدرش هستم، امیدوارم از حکم قصاص صرف نظر کند.
پایان متن.
عطر پاکی